گفته بودی یوسف گمکشته باز اید به کنعان غم نخورولی.
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:,
|
یک شبی مجنون نمازش را شکست /
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست /
گفت : یارب از چه خوارم کرده ای ؟ /
بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ /
مرد این بازیچه دیگر نیستم /
این تو و لیلای تو ، من نیستم /
گفت ای دیوانه ، لیلایت منم /
در رگت پنهان و پیدایت منم /
سال ها با جور لیلایت ساختی /
من کنارت بودم و نشناختی
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
یک شبی مجنون نمازش را شکست /
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست /
گفت : یارب از چه خوارم کرده ای ؟ /
بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ /
مرد این بازیچه دیگر نیستم /
این تو و لیلای تو ، من نیستم /
گفت ای دیوانه ، لیلایت منم /
در رگت پنهان و پیدایت منم /
سال ها با جور لیلایت ساختی /
من کنارت بودم و نشناختی
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
عاشق اون لحظه ام....
کـه از پشت بغلم میکنی .... نفسات گردنمو نوازش میده...
آروم میگـی: " نفســـم " چطوریِ؟؟!
و من غرق لذت میشوم !
این لحظه ها رو با هیچ چیز تویِ دنیا عوض نمیکنم
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
من دیـــوانه ی
آن لـــحظه ای هستــم
که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم
.....
بوسه با لـــجبازی
بیشتر می چسبـــد ...
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
من دیـــوانه ی
آن لـــحظه ای هستــم
که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم
.....
بوسه با لـــجبازی
بیشتر می چسبـــد ...
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
امشب گلویم آنقدر بغض دارد
کـــــــــه مجالی برای نفس کشیدن ندارم .
امشب
نفس کشیدن را بی دلیل میدانم
اصلا
حوصله ام به نفس کشیدن هم نمیکشد
چه برسد به نوشتن مشتی سکوت…
یـک خـسـته بـغــض کـرده
طاقت این بغض قدیمی را ندارم…
چقدر دلم هوای تو را کرده
گلویم میسوزد بــرای
فریــادی که هر گز از گلویــم رخــت بر نبــست ….
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
نگران دلتنگی هایم نباش
اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود
و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد
اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم
نمی ریزد
و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد
پس
بیا و کنارم بنشین بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
نمی دانم چرا هر چه عاشق و عاشقتر می شوم....
ترسوتر و ترسوتر هم می شوم......
شاید دلیلش ترس از روزیست که تو را از دست بدهم.......
ترس از زمانیست که برایت بهترین نباشم.......
ترس از لحظه ایست که دیگر دوستم نداشته باشی......
من و جون پناه خودت کن برو
بزار پای این آرزوم واستم
به هر کی بهم گفت ازت رد شده
قسم می خورم من خودم خواستم
من و جون پناه خودت کن برو
من از زخم هایی که خوردم پرم
تو باید از این پله بالا بری
تو بالا نری من زمین می خورم
درست لحظه ای که تو باید بری
اسیر یه احساس مبهم شدیم
ببین بعد یک عمر پرپر زدن
چه جای بدی عاشق هم شدیم
برای تو مردن شده آرزوم
یه حقی که من دارم.از زندگیم
نگاه کن تو این برزخ لعنتی
چه مرگی طلب کارم از زندگی
به هر جا رسیدم به عشق تو بود
کنار تو هر چی بگی داشتم
ببین پای تاوان عشقم به تو
عجب حسرتی تو دلم کاشتم
اگه فکر احساس مونی برو
اگه عاشق هر دو مونی برو
تو این نقطه از زندگی مرگ هم
نمی تونه از من بگیره تو رو
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که به فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم
را شنیدی ...
برای تو برای تمام لحظه های با تو بودنم
برای تو برای تمام مهربانیت مهربان قلبم
سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,
|
عشق مثه هوایی هستش که استشمامش میکنیم اونو نمیبینیم اما همیشه احساس و مصرفش میکنیم و بدون اون میمیریم!!!!!!!!
تا هفته قبل میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ...
بعد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟
تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت,من بدون خواهرم
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,
|
مادرم ميگوید
خودت را هم بُکُشي
ردّ اين غم ِمشکوک
پشت ِشيطنت هاي دائمي نگاهت
گم نمي شود . . !
تنها اوست که می فهـمد
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,
|
همیشه که نه !ولی گاهـــــــی ..
میان بودن و خواستن فاصله ایست ...
وقت هایی هست که کسی را با تمام وجود می خواهی.....
حتی به خاطرش نفس میکشی...
زندگی میکنی...
دنیا برایت زیبا می شوداما....
بودنت در کنارش جایز نیست .....
و این خواستن همان آرزو و یا رویایی اشتباه است...
آنجایی که او حتی ذره ای از حس تو نمی داند..
تو که مرا نابود کردی ،عشقم را در تابوت گذاشتی وخاک کردی ،
بعد از آن حتی با یک شاخه گل هم بر سر مزار، از عشقم یاد نکردی!
نه آرامم میکنی نه با قلبم مدارا میکنی ، نه میگویی دوستم داری ، نه فکری به حال قلبم میکنی
خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار،
آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ، آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند
مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,
|
تنهایـــــــــــــــــ ــــے یعنے...
یـــــــــــــــــ ــــادت باشه
وقتـــــــــــــــــ ــــے داری میرے بیرون
دستـــــــــــــــــ ــــکشت رو هم ببرے،
چـــــــــــــــــ ــــون کسے نیست
که دستـــــــــــــــــ ــــت رو تو دستاش بگیره و هـــــــــــــــــ ــــا کنه...!
در يک روز خزان پاييزي پرستويي را در حال مهاجرت ديدم به او گفتم: چون به دياريارم ميروي به او بگو دوستش دارم ومنتظرش مي مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت: دوستش بدار ولي منتظرش نمان _________________ میگریم در اشکهایم تو را میبینم اشک هایم را پاک میکنم تا کسی تو را نبیند
برای دلم بغض ترش دم میکنم
ودر کنار ایوان چشمهای
باران خورده ام
به صرف دلتنگی دعوتش میکنم
من و او جای گرفته در یک صندلی
برای هم دلتنگی سرو میکنیم
تا نباشد روزهای بی امید هم بودن
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان shabhaye tofani و آدرس ashub.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.